استقامت در مسیر موفقیت
استقامت در مسیر موفقیت
هر مسیری دشواری خاص خودش را دارد
مسیر موفقیت هم یک مسیر صاف و هموار نخواهد بود و بسیار پیچ در پیچ و حتی ناهموار است و همین باعث می شود خیلیها جرئت قدم گذاشتن در آن را نداشته باشند، افراد زیادی هم شجاعت به خرج داده و وارد مسیر میشوند اما قدرت ادامه دادن را در خود احساس نمی کنند ودر نیمه راه جا می زنند، نه به خاطر ترس و نگرانی بلکه به خاطر یک مورد سادهتر آنها از مسیر خارج میشوند و همه اهدافی رو که قرار باشد در این مسیر طی کند رافراموش کند.
دلیل اول :ترس ونگرانی از نتیجه نگرفتن
باید بدانید ترس ونگرانی در بسیاری از موارد بی مورد است و زائیده افکار و باورهای منفی ماست و عوامل موفقیت در مسیر برای ما ناشناخته است پس اولین کار از بین بردن ترس ها وتغییرهای منفی خویشتن است.
قرار نیست ما مستقیما به جنگ با آن برویم و انرژیمان را در مبارزه با ترسهایمان هدر بدهیم، بلکه کافیست تمام تمرکزمان را روی هدفمان بگذاریم و فقط انجامش دهیم، هر بار که اقدامی در این رابطه انجام میدهیم ترسهای ما کوچک و کوچکتر میشوند، البته شاید هیچ وقت به طور کامل از بین نروند اما به قدری قدرتشان را از دست میدهند که دیگر نمیتوانند جلوی ما را بگیرند
بهترین کار این است، با اینکه ترس از عدم موفقیت دارید، ولی اقدام کنید و پیش بروید این یعنی شجاعت به خرج دادن در مسیر موفقیت
بازگشت به مسیر موفقیت
پس اگر میخواهیم از مسیر موفقیت خارج نشویم و همیشه در آن باقی بمانیم تا به انتهای آن برسیم، لازم است آگاهانه خودمان را در مسیر نگه داریم، متمرکز بمانیم و اجازه ندهیمموفقیت و هئ
که هوش و حواسمون پرت شودو درگیر مسائل دیگر شود، دائم به مسیر نگاه کنیم و ببینیم کجای آن قرار داریم. چه ابزار دیگری می خواهیم درمسیر تا به کامیابی برسیم
این رصد کردن دائمی و هوشیار بودن چه بسا که کلید موفقیت در کسب و کار و باقی ماندن در مسیر است.
اما سوالاتی در مسیر موفقیت مطرح می شود.
یکی از نگرش های افراد موفق این است که معتقدند؛ «یا راه موفقیت را خواهند یافت یا اینکه آن را خواهند ساخت .»
نکته بسیار مهم این است که تقریبا هر کاری را که بخواهیم انجام دهیم، افرادی قبل از ما آن را انجام دادهاند و به موفقیت رسیدهاند، کافی است آنها را الگو قرار دهیم تا ما هم به همان نتایج برسیم، اما اگر کاری را انجام میدهید که قبلا کسی آن را انجام نداده و الگویی ندارید پس لازم است خودتان راهتان را بسازید
برای اینکه هم در مسیر بمانیم و هم اینکه اگر مسیر وجود نداشتن آن را بسازیم، بهترین کار استفاده از تکنیک سوالات مسیرساز است، این سوالات هم مسیر موفقیت را میسازند و هم اینکه ما را در مسیر نگه میدارند. لازم است آنها را یاد بگیرید، حفظ کنید و بارها و بارها در طول روز، هفته یا ماه از خودتان این سوالات مسیرساز را بپرسید، حتی میتوانید آنها را بنویسید و در جایی قرار دهید که همیشه جلوی چشم باشد.
اگر میدانستم شکستی در کار نیست، چه میکردم؟
بزرگ ترین درس بیشتر افراد، ترس از شکست است، ترس از شکست باعث میشود طوری فلج شویم که قدم از قدم برنداریم و خیلی راحت از مسیر موفقیت خارج شویم، پس اگر دائم از خودتان بپرسید که اگر میدانستم شکستی در کار نیست، چه کار میکردم، این پرسش باعث میشود تمرکز شما از روی ترس از شکست برداشته شده و روی پیشرفت و حرکت کردن قرار گیرد.
این سوال باعث میشود از محدودیتهای خود فراتر رویم و جسورانهتر و شجاعانهتر عمل کنیم، این سوال باعث میشود ترسهای ریز و کوچک، همگی از بین بروند و ترسهای بزرگ هم به مرور در هم شکسته شده و قدرتشان را از دست بدهند و در نهایت مسیر موفقیت باز شود.
نکته عجیب اینکه برخی وجود اهمیت اشتباهات در کسب درآمد را لازم و ضروری و طبیعی می دانند و اینکه گاهی شکست پلی برای رسیدن به موفقیت و کامیابی می باشد
میخواهم چه کسی شوم؟
خیلی مواقع به راحتی حواسمان پرت میشود و از مسیر موفقیت خارج میشویم، در شغلمان درجا میزنیم، خودمان را گم میکنیم، نمیدانیم چه کار باید انجام دهیم، رفته رفته متوقف میشویم و وقتی پیشرفتی در کار نباشد روحیهمان را از دست داده و پژمرده میشویم.
این سوال که میخواهم چه کسی شوم یک شخصیت و یک ورژن جدیدتر از ما را به نمایش میگذارد، به ما نشان میدهد تا به حال چه کسی بودهایم و به چه کسی تبدیل خواهیم شد و در نهایت ما را به مسیر موفقیت باز میگرداند
اصلی ترین سوالی که باید از خود پرسید به دنبال چه هستم؟
بسیار اتفاق میافتد که هدفی انتخاب میکنیم و تلاش میکنیم تا به آن برسیم، اما در طول مسیر یادمان میرود که هدفمان چه بوده، آن انگیزه اولیه را از دست میدهیم، حتی دیگر یادمان نیست به چه دلیل این هدف را انتخاب کرده بودیم، در این حالت یک سرگشتی وجود دارد که ما را دچار شک و تردید میکند، این که آیا انجام بدهم یا نه، این هدف را دنبال کنم یا رهایش کنم.
بیشتر مواقع در این حالت که انگیزه اولیه از بین میرود، دلیل اصلی و اولیه فراموش میشود، تردید به سراغ ما آمده و ما را از مسیر موفقیت خارج میسازد و حالا سوال «به دنبال چه هستم؟» باعث میشود دلیل و انگیزه اصلی و اولیه همیشه تازه و قوی بماند، اجازه پژمرده شدن را به آن نمیدهد.
این سوال مانند ملاط یک ساختمان میماند که آجرها و دیگر مصالح را به هم متصل کرده و اجازه فروپاشی را به آنها نمیدهد.
چگونه از زمانی که دارم بهترین استفاده را بکنم؟
این یک سوال مدیریتی است و یک سوال بسیار قدرتمند، همه ما میدانیم زمان، باارزشترین دارایی است که در اختیار داریم و نباید اجازه بدهیم به همی راحتی از دست برود بلکه باید نهایت استفاده را از آن ببریم.
زمانی که مشغول کارهایی میشویم که ما را به اهدافمان میرساند، خیلی راحت درگیر کارهای بیارزش شده و یا کارهایی که هیچ کمکی به ما برای رسیدن به هدف و ماندن در مسیر موفقیت نمیکند، بنابر این وقتی سوال «بهترین استفاده از وقتم چیست؟» را از خود میپرسیم، ارزش زمان برایمان گوشزد میشود و باعث میشود که باز به ارزش آن پی برده و اجازه ندهیم به همین راحتی از دست برود.
باارزشترین کارهایی که میتوانم انجام دهم چیست؟
این سوال هم یکی از مهمترین سوالاتی است که ما را در مسیر موفقیت نگه میدارد، وقتی بدانیم باارزشترین کارهایی که لازم است و میتوانیم انجام دهیم کدام است دیگر خود را کارهای سطح پایین مشغول نمیکنیم بلکه کارهایی را انجام میدهیم که باعث میشود هم در مسیر موفقیت باقی بمانیم و هم اینکه پیش برویم.
یک نکته بسیار مهم در بهرهوری این است که کارهای بیارزش را شناسایی کرده و حذف کنیم و کارهای کمارزش را به دیگران واگذار کنیم تا انجام دهند و کارهای باارزش را شناسایی کرده و بیشتر زمانمان را به آنها اختصاص دهیم، همین تکنیک میتواند ما را در مسیر موفقیت نگه دارد و البته به پیش براند.
- ۹۹/۱۱/۰۵
- ۱۸۲ نمایش